حمیدرضا قنبری نژاد؛ مفهوم ترور، پیشینه‌ای به بلندای تاریخ بشری دارد. به عبارت دقیق‌تر از زمانی که با داستان «هابیل» و «قابیل» مواجه می‌شویم شاهد پدیده‌ی زشت ترور هستیم اما به کارگیری واژه‌ی تروریسم و تلقی این مفهوم به عنوان یک مکتب و شیوه، برای اولین بار در دوران انقلاب فرانسه عمومیّت پیدا می‌کند. جالب این‌جاست که در این دوران تروریسم برخلاف دوران معاصر دارای مفهومی مثبت بوده و  از آن به عنوان وسیله‌ای در راستای استقرار نظم در دوران انتقالی پس از انقلاب فرانسه بهره گرفته می‌شود. در واقع در این دوره حکومت‌های انقلابی و در رأس آن انقلاب فرانسه از تروریسم به عنوان وسیله‌ای در جهت مرعوب و سرکوب کردن ضد انقلابیّون و مخالفان استفاده می‌کردند، این‌ها دقیقاً همان افرادی بودند که دشمن ملت تلقی می‌شدند.


براین اساس چنان‌چه از این یافته‌های تاریخی استنباط می‌شود، تروریسم در مفهوم اصیل خود در غرب با ایده‌ی تثبیت دموکراسی پیوند خورده است اما با تحولاتی که رفته رفته به ویژه از آغازین سال‌های قرن بیستم میلادی در عرصه‌ی بین المللی به وجود آمد رویکرد دولت‌ها به سمت محکومیّت اقدام‌های تروریستی گرایش پیدا می‌کند یعنی تروریسم از آن وجهه‌ی مثبت به یک امر مذموم و منفی، گذار می‌کند.


در پی آسیب‌هایی که این پدیده به دولت‌ها و ملت‌های مختلف وارد نموده است تاکنون 13 کنوانسیون ضد تروریست شکل گرفته که در رابطه با موضوعات مختلف نظیر تروریسم هوایی، تروریسم دریایی، حمایت مالی از تروریسم و تروریست‌ها و مواردی از این دست منعقد شده است اما این فقط یک بعد قضیه است، چرا که کنوانسیون به خودی خود و تا زمانی که مفاد آن در مقام عمل به مرحله‌ی اجرا در نیاید، فاقد ارزش می‌باشد.


مشکل اساسی در این زمینه برخورد دوگانه‌ای است که امروزه از سوی برخی دولت‌های سلطه طلب در مواجه با این مقوله، وجود دارد. این دولت‌ها برای جامه‌ی عمل پوشاندن به خواسته‌های خود، با سلطه‌ای که بر سازمان‌های بین المللی به ویژه نهادهایی نظیر شورای امنیت – به عنوان متصدیان برقراری و حفظ صلح و امنیت بین المللی- دارند به واسطه‌ی این سازمان‌ها سعی در تغییر ماهوی این مفهوم داشته‌اند.


نمود بارز این مسأله را می‌توان در قطع‌نامه‌هایی که پس از حوادث 11 سپتامبر بر ضد این اقدام به ظاهر تروریستی صادر شد، جست‌وجو نمود. پس از این اقدام‌ها ما شاهد دو قطع نامه از سوی شورای امنیّت هستیم، قطع‌نامه‌های 1368 و 1373؛ در حقیقت در این قطع‌نامه‌ها یک تعریف جدید از تروریسم و دفاع در قبال تروریسم به میان آمده است.


اما رهبر معظم انقلاب در پیام خود به اجلاس ضد تروریسم بر دو محور عمده تأکید فرمودند: محور اول، موانع مبارزه با تروریسم می‌باشد. در این رابطه ایشان سه مانع را به عنوان موانع مبارزه با تروریسم برشمردند.


مانع اول، پیدایش سلاح‌های کشتار جمعی است که به دنبال پیدایش این سلاح‌ها، پدیده‌ی تروریسم به مراتب نسبت به سابق خطرناکتر می‌شود. زمانی که سلاح‌ها از قدرت تخریبی کم‌تری برخوردار باشند، به دنبال آن هجم تخریب‌ها نیز کم‌تر خواهد بود لکن در شرایطی که پیدایش سلاح‌های کشتار جمعی را شاهد هستیم، افزون بر آن با قرار گرفتن آن‌ها در اختیار تروریست‌ها این خطر بیش از پیش تشدید می‌شود.


مانع دوم، بحث ورود تروریسم به چرخه‌ی سیاست است که رهبر فرزانه‌ی انقلاب به درستی به این نکته اشاره فرمودند. نمود بارز این مسأله را می‌توان در اقدام‌های تروریستی که توسط برخی رژیم‌های اشغال‌گر صورت می‌گیرد، مشاهده نمود.


در این رابطه همان گونه که ذکر شد دقیقاً شاهد بازگشت به دوران انقلاب فرانسه هستیم که طی آن برخی رژیم‌های سلطه طلب به منظور رسیدن به خواسته‌ی خود، اقدام به ترور و حذف فیزیکی مخالفان نموده و البته از آن به «تروریسم خوب» یاد می‌کنند.


بیش از یک قرن از دوران انقلاب فرانسه گذشته است؛ لکن با این توجیه که هدف وسیله را توجیه می‌کند اکنون برخی از رژیم‌ها به همان آموزه‌های یک قرن پیش عقب گرد کرده‌اند و توسل به «تروریسم خوب» را آشکارا اعلام می‌کنند.


مانع سومی که رهبر معظم انقلاب در این رابطه برشمردند، بحث ارایه‌ی تعریف «اغواگر» از مفهوم تروریست است. در این راستا ایشان به درستی می‌فرمایند: «تروریسم عبارت است از هر آن چه که منافع نامشروع سردمداران نظام سلطه را تهدید کند.» براساس این تعریف، مبارزان مدافع حق مشروع در برابر اشغال‌گران مداخله‌گر، تروریست نامیده می‌شوند و هسته‌های مزدور و عناصری که بلای جان و امنیّت مردم و حتی جامعه‌ی جهانی هستند از این تعریف خارج شده و به عنوان رهروان آزادی معرفی می‌گردند.


نمود عینی این مسأله رویکرد دوگانه‌ای است که غرب در قبال منافقین، اتخاذ نموده است. پشتیبانی مالی و معنوی این مجموعه از سویی و حضور گاه و بی گاه آن‌ها در پارلمان اروپا از دیگر سو در حالی است که در برخی از کشورهای اروپایی و حتی آمریکا نام این سازمان در لیست گروه‌های تروریستی قرار دارد. در نقطه‌ی مقابل، زندانیانی هستند که به زعم آن‌ها با عنوان تروریسم در زندان «گوانتانامو» نگهداری می‌شوند. برخورد این گونه‌ی آن‌ها با این دو دسته به خوبی بیان‌گر رویکرد دوگانه‌ی غرب در مقابله با تروریسم است.


در شرایط فعلی این پرسش مطرح است که چرا تا به حال تعریف درست، جامع و واحدی از پدیده‌ی تروریسم که به هر حال بر روی تمامی اعضای جامعه‌ی بین الملل سایه افکنده، صورت نگرفته است. جالب آن است که تا به امروز بیش از یک‌صد تعریف از واژه‌ی تروریست ارایه شده و چنین رویکردی در مواجهه با تعریف «تجاوز» هم مشاهده می‌گردد. اگر مذاکرات کنفرانس دیپلماتیک 1988 که برای تأسیس دیوان کیفری بین المللی(ICC)(1] صورت گرفت ملاحظه گردد، یکی از مفادی که مقرر شد این بود که حداکثر تا سال 2007 ، مفهوم تجاوز تعریف شود اما متأسفانه تا به امروز - غیر از قطع‌نامه‌ی تعریف تجاوز (1974) که ارزش استناد نیز ندارد- هیچ گونه تعریف دقیقی در این خصوص ارایه نشده است.

 

این پرسش مطرح است که چرا تا به حال تعریف درست، جامع و واحدی از پدیده‌ی تروریسم که به هر حال بر روی تمامی اعضای جامعه‌ی بین الملل سایه افکنده، صورت نگرفته است. جالب آن جاست که تا به امروز بیش از یک‌صد تعریف از واژه‌ی تروریست ارایه شده و چنین رویکردی در مواجهه با تعریف «تجاوز» هم مشاهده می‌گردد.


 

 

حال اساسی‌ترین سؤالی که مطرح می‌گردد این است که چرا تا به حال شاهد تعریف دقیقی از این اصل نبوده‌ایم؟ آن‌چه به وضوح مشخص است این که بسیاری از اقدام‌های تجاوز کارانه‌ی امروز با توجیه مقابله با تروریسم صورت می‌گیرد. به عبارت دقیق‌تر این دو پدیده دقیقاً دو روی یک سکه می‌باشند که برای جامه‌ی عمل پوشاندن به خواسته‌های برخی قدرت‌های سلطه طلب ایفای نقش می‌کنند.


این قدرت‌ها همواره در تلاش‌اند تا در صورت امکان از تمامی وقایع به نفع خود استفاده نمایند و مسلماً چنان‌چه تعریف جامع و مانعی از مفاهیم تروریسم و تجاوز ارایه شود ضمن این‌که امکان سو ‌استفاده از این مفاهیم برای آن‌ها از بین خواهد رفت، با تعیین چارچوب‌های تروریسم از رهگذر تعریف دقیق آن، تمامی رفتارهای این دولت‌ها با محک این تعریف مورد ارزیابی قرار می‌گیرد و به کرات محکومیّت و مسؤولیت بین المللی این دولت‌ها را به همراه خواهد داشت. رهبر معظم انقلاب در پایان قسمت اول که موانع را برشمردند راه مقابله را ارایه‌ی تعریفی روشن از این مقوله، دانستند البته می‌بایست در این تعریف چند مسأله لحاظ گردد.

 

چنان‌چه تعریف جامع و مانعی از مفاهیم تروریسم و تجاوز ارایه شود ضمن این‌که امکان سو ‌استفاده از این مفاهیم برای قدرت های سلطه طلب از بین خواهد رفت، با تعیین چارچوب‌های تروریسم از رهگذر تعریف دقیق آن، تمامی رفتارهای این دولت‌ها با محک این تعریف مورد ارزیابی قرار می‌گیرد و به کرات محکومیّت و مسؤولیت بین المللی این دولت‌ها را به همراه خواهد داشت.


 

 

اول این‌که چنان‌چه مقرر شود تعریفی از این مقوله صورت گیرد، این امر باید با مشارکت جمعی تمامی کشورها به ویژه کشورهایی هم‌چون جمهوری اسلامی ایران که بیش از سایرین از این راه متضرر شده‌ است، محقق شود. دوم آن که تعریف این پدیده باید بر اساس عدالت و در چارچوب منافع تمامی دولت‌ها صورت گیرد.


محور دوم نیز موضوع جمهوری اسلامی در این زمینه نیز هست. طبق فرمایشات رهبر معظم انقلاب، جمهوری اسلامی ایران مبارزه با تروریسم را تکلیف خود می‌داند و مبنای این موضع آمیزه‌های اسلام می‌باشد که در آن‌ها توجه ویژه‌ای به کرامت انسانی شده است. در واقع باید به فرموده‌ی رهبر معظم انقلاب، کرامت انسانی سرلوحه‌ی کار قرار گیرد. مصداق این امر نیز آیه‌ی شریفه‌ی قرآن است که در آن تأکید می‌شود «کشتن یک انسان مانند کشتن همه‌ی انسان‌هاست» و این در واقع می‌تواند مبنای بسیار خوبی در این رابطه به شمار آید.


به اعتقاد بنده ما در جهان معاصر شاهد اقسام تروریسم می‌باشیم که به غیر از تروریسم فیزیکی، تروریسم فرهنگی، تروریسم رسانه‌ای، تروریسم اقتصادی در قالب مسایل پول شویی و تزریق پول‌های بدون پشتوانه به بازارهای جهانی، تروریسم سایبری، بیوتروریسم و مواردی از این دست را نیز در بر می‌گیرد که هر کدام از این‌ها بحث جداگانه‌ای را می‌طلبد.


بنابراین در پایان باید گفت که امروزه دیگر نمی‌توان یک تعریف کلاسیک و سنتی بر اساس مفاهیم کلاسیک و سنتی از پدیده‌ی تروریسم ارایه داد چرا که با توجه به تحولاتی که در جامعه‌ی جهانی به وجود آمده، مفاهیم جدیدی شکل گرفته است. هم‌چنین مقوله‌های دیگری مثل دیدگاه اسلام در قبال مسأله‌ی تروریسم، تفکیک عملیات استشهادی از مقوله‌ی تروریسم، در کنار مفاهیم جدیدی که اشاره شد هرکدام می‌تواند به تنهایی بحثی مجزا را به خود اختصاص دهد که باید به آن‌ها پرداخت.